• حکم استفاده از مسواک و خمیر دندان برای شخص روزه‌دار
سؤال: حکم مسواک زدن، بخصوص با خمیردندان برای شخص روزه‌دار چیست؟
جواب: مسواک زدن قبل از طلوع فجر مستحب است، اختلاف فقها در مسواک زدن بعد از طلوع فجر است. بعضی گفته‌اند: برای شخص روزه‌دار مسواک زدن بعد از وقت ظهر مکروه است، و دلیل آنان این حدیث پیامبر اکرم (ص) است که می‌فرماید:
(والَّذی نَفْسی بِیدِهِ لَخَلُوفُ فَمِ الصَّائِمِ اَطْیبُ عِنْدَاللهِ مِنْ ریحِ المِسْکِ)[32]
«سوگند به آنکه جان من در دست اوست، همانا بوی دهان شخص روزه‌دار در نزد خداوند از بوی مُشک خوشبوتر است.»
پیامبر (ص) معتقد است، چنانچه بوی دهان مسلمان روزه دار نزد خداوند مقبول و محبوب است؛ بنابراین، سزاوار نیست که آن بو را به وسیله‌ی مشک و عبیر برطرف کند، و زائل نمودن آن بو نزد آن حضرت مکروه است. این، همانند وضعیت شهید غلتیده در خون است. پیامبر خدا (ص) راجع به شهید می‌فرماید:
(زَمِّلُوهُمْ بِدِمائِهِم و ثِیابِهِمْ فَاِّنَّما یبْعَثُونَ بِها عِنْدَالله یوْمَ القِیامَةِ؛ الَّلوْنُ لَوْنُ الدَّمِ، و الرِّیحُ ریحُ المِسْکِ)[33]
«شهدا را به همان صورت خونین و با لباس خودشان دفن کنید؛ زیرا، آنان هنگامی که در روز رستاخیز در پیشگاه حق‌تعالی به پا می‌خیزند رنگشان رنگ خون، و بویشان بوی مُشک و عبیر است.»
به همین خاطر است که باید شهید را با همان لباس خونین خود باقی گذاشت، و غسل نداد و نباید اثر خون از بدن و لباس او پاک گردد.
این دانشمندان بوی دهان شخص روزه‌دار را با خون شهید مقایسه نموده‌اند؛ و امّا، این سخن صحیح نیست، و چنین قیاسی روا نمی‌باشد؛ زیرا، شهید جایگاه و مقام خاصّ خود را دارد. یکی از اصحاب می‌گوید:
(رَاَیتُ النَّبی صلَّى الله علیه و سلّم یتَسَوَّکَ ما لا یحْصىَْ و هو صائِمٌ)
«پیامبر (ص) را دیدم که با زبان روزه چندین بار مسواک می‌زد.»
بنابراین، مسواک زدن در حال روزه همه وقت، چه اول روز و چه آخر روز مستحب است، همانطور که قبل از آغاز و پایان روزه مستحبّ می‌باشد... مسواک زدن یک سنّت است که پیامبر خدا (ص) بدان سفارش نموده؛ می‌فرماید:
(السِّواکُ مِطْهَرَةٌ لِلفَمِ، مَرْضاةٌ لِلرَّبِّ)
«مسواک زدن موجب پاکیزه نگهداشتن دهان، زیادی خشنودی پروردگار است.»
پیامبر برای این کار در زمان روزه‌دار بودن یا روزه‌دار نبودن فرقی قائل نشده‌اند. 
امّا راجع به خمیر دندان، احتیاط در استفاده از آن بهتر است؛ مبادا چیزی از آن به درون گلوی انسان روزه‌دار فرو رود؛ زیرا، آنچه به حلق انسان فرو رود، نزد بیشتر علمای اسلامی مُبطل روزه است؛ بنابراین، شایسته است که انسان مسلمان از آن پرهیز کند، و استفاده از خمیردندان را به زمان بعد از افطار به تأخیر اندازد، ولی هرگاه شخص روزه‌دار هنگام استفاده از خمیردندان رعایت احتیاط را بکند، و درعین حال، بدون اختیار اندکی از آن به حلق او فرو رَوَد، مورد عفو و بخشش خداوند متعال قرار خواهد گرفت، چنانکه می‌فرماید:
(وَلَیسَ عَلَیکُمْ جُنَاحٌ فِیمَا أَخْطَأْتُم بِهِ وَلَکِن مَّا تَعَمَّدَتْ قُلُوبُکُمْ)[34]
«و در آنچه اشتباهاً مرتک آن شده‌اید بر شما گناهی نیست ولی در آنچه دلهایتان عمد داشته است مسؤولید.»
و پیامبر (ص) می‌فرماید:
(رُفِعَ عن اُمَّتی اَلْخَطَاُ وَ النِّسْیانُ وَ مَااسْتُکْرِهُوا عَلَیهِ)
«خطا، فراموشی و اضطرار را بر امت من نمی‌گیرند.» والله اعلم


• مقدار مسافتی که مسافر می‌تواند در آن روزه‌اش را افطار کند.
سؤال: تا چه مقدار مسافتی که مسافر طی نماید، می‌تواند روزه‌ی خود را افطار کند؟ آیا صحیح است که می‌گویند باید حداقل مسافت 81کیلومت باشد؟ و اگر انسان در مسافرت با مشقّتی روبرو نشود، آیا می‌تواند روزه‌اش را افطار ننماید؟

جواب: مسافر بنا به نصّ صریح قرآن کریم می‌تواند روزه‌اش را افطار نماید:
(فَمَن کَانَ مِنکُم مَّرِیضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِّنْ أَیامٍ أُخَرَ)[35]
«ولی هر کس از شما بیمار یا در سفر باشد [به همان شماره] تعدادی از روزهای دیگر را روزه بگیرد.»
امّا، در مقدار مسافت سفر، فُقَها اختلاف نظر دارند، و این مقدار مسافتی را که سؤال کننده مطرح نموده که بیش از 80 کیلومتر می‌باشد، به نظر من همه‌ی فقها بر آن اتفاق نظر دارند. بسیاری از فقهای مذاهب، مقدار مسافت جایز برای قصر نماز و مُباح بودن افطار روزه در آن را 84 کیلومتر تعین‌ کرده‌اند. این اندازه‌ها تقریبی است، و مقدار مشخّصی برای اندازه‌گیری از جانب پیامبر (ص) یا از طرف اصحاب نه به متر و نه به کیلومتر تعین نشده است. بنابراین، همان 80 کیلومتر مسافت برای جواز افطار روزه کافی است؛ اگر چه بعضی از دانشمندان اصلاً مقدار مسافت را شرط نکرده‌اند؛ زیرا، مسافرتی که از لحاظ لُغت و عُرف بدان «سفر» گفته شود، همانطور که افطار روزه در آن جایز است شکستن نمازها نیز در آن روا می‌باشد، و قرآن و سنّت این مطلب را تأیید کرده‌اند. امّا، باید توجه داشته‌باشیم که شخص مسافر نسبت به گرفتن وا فطار آن مخیر می‌باشد؛ زیرا، اصحابی که در مسافرت همراه پیامبر بوده‌اند برای ما بیان فرموده‌اند که بعضی از ما روزه‌دار می‌بودیم، و بعضی از ما روزه را افطار می‌نمودیم، و شخص روزه‌دار بر افطارکننده، یا شخص افطارکننده بر روزه‌دار عیب نمی‌گرفت. البته گرفتن روزه برای مسافری که به‌خاطر گرفتن روزه به مشقت و رنج شدید می‌افتد، کراهت دارد و چه بسا حرام باشد؛ به دلیل قول پیامبر (ص) درباره‌ی مردی که به‌خاطر سختی و مشقّتِ طاقت‌فرسای روزه، سایبانی برای خود درست کرده بود. پرسید: چرا چنین کرده‌ای؟ اصحاب گفتند: روزه‌دار است! آن حضرت فرمود:
(لَیسَ مِنَ البِرِّ الصِّیـَْامُ فی السِّفَرِ)[36]
«روزه گرفتن در مسافرت خوب نیست.»
و این حکم برای موقعی است که شخص روزه‌دار دچار مشقّت بسیاری گردد، ولی کسی که دچار مشقّت شدید نشود، همانطور که گفتیم انسان اختیار دارد روزه بگیرد یا افطار نماید؛ ولی، کدام یک بهتر است؟ عُلمای اسلامی در این مورد اختلاف نظر دارند. بعضی روزه گرفتن راترجیح داده‌اند، و بعضی دیگر افطار کردن روزه را. عمربن عبدالعزیز گفته است: آسانترین آندو اَفضل است؛ برای بعضی از مردم آسان‌تر آن است که همراه روزه‌داران روزه باشند، تا بعدها موقعی که مردم روزه نیستند، از قضای روزه‌ی ماه رمضان ناگزیر نباشند و به این گروه می‌گوییم: روزه بگیرید؛ ولی در مقابل افطارکردن روزه‌ی ماه رمضان در مسافرت برای بعضی دیگر آسان‌تر است تا به کارهای خود و مسائل و مشکلات مردم برسند، و به آسانی بتوانند در رفت و آمد باشند. به خاطر امور و کارهایی که خداوند بر آنان واجب کرده یا مباح نموده است؛ به این گروه می‌گوییم: روزه نگیرید، و بعداً به تعداد روهایی که روزه نگرفته‌اید، روزه‌ی قضا بگیرید. بنابراین، هر یک از دو وجه برای شخص آسان‌تر باشد، همان بهتر است.
از حمزة بن عامل اسلمی روایت شده که می‌گفت: گفتم: ای رسول خدا! من مرکبی دارم که با آن به مسافرت می‌روم گاه با ماه رمضان برخورد می‌کنم، و من در سن و سال جوانی هستم و در خود احساس قوّت و نیرو می‌کنم، و برایم روزه‌گرفتن در مسافرت آسان‌تر از این است که خود را مدیون گردانم و روزه‌هایم را به تأخیر اندازم؛ روزه بگیرم، اجر و ثواب بیشتری خواهد داشت، یا روزه نگیرم؟ پیامبر (ص) فرمود:
(اَی ذَلِکَ شِئْتَ، یا حَمزَةُ)
«یعنی هر یک از آن دو را که برای تو آسان‌تر است انتخاب کن، ای حمزه!»
در روایت دیگری از نسائی آمده است که حمزه با پیامبر خدا (ص) فرمود: من در مسافرت توان روزه‌گرفتن را دارم، آیا اگر روزه بگیرم گناهی بر من هست؟ پیامبر فرمود:
(هِی رُخْصَةٌ لک؛ فَمَنْ اَخَذَ بها فَحَسَنٌ، و مَنْ اَحَبَّ أنْ یصُومَ فلا جُناحَ علیه)
«این رخصت خداوند برای شماست، هر کس از آن بهره بگیرد خوب است، و هر کس بخواهد روزه بگیرد، باز بر او گناهی نیست.»
این است حکم خداوند متعال برای شخص مسافر؛ و رنح و مشقت شدید شرط یا لازمه‌ی برخورداری از این رخصیت نیست، بلکه مسافرت خود به خود افطارکردن روزه را در ماه رمضان مباح می‌گرداند. خداوند نیز اجازه و رخصت را به وجود مشقّت منوط و مستند نساخته است، بلکه رُخصت را به سفر منوط و مرتبط نموده است. اگر حکم رُخصت متعلق به مشقت می‌بود، مردم در آن دچار اختلاف شدید می‌شدند. انسان‌های سختگیر، سخت‌ترین مشقّت‌ها را در گرفتن روزه بر خود روا می‌داشتند، و با وجود آن می‌گفتند: این «مشقّت» به شمار نمی‌آید! و بیش از توان و طاقت، بر خود تحمیل و تکلیف می‌نمودند، و جان خود را به خطر می‌انداختند؛ در حالی که خداوند نمی‌خواهد که بر بندگانش سختی و مشقّتی تحمیل شود؛ در مقابل، اشخاص متساهل و آسانگیر، کوچکترین کوششی یا رنجی را برای خود مشقّت به حساب می‌آوردند.
به همین خاطر، خداوند متعال افطار روزه را بر مسافرت مربوط و موکول ساخته است، بنابراین، اگر انسان با هواپیما یا قطار یا ماشین مسافرت کند، می‌تواند روزه‌ی خود را افطار نماید؛ زیرا، مسأله به این ترتیب است که روزه دَینی بر گردن او می‌باشد و باید در روزهای دیگر آن را قضا کند، یعنی روزه نگرفتن برای همیشه از او ساقط نمی‌شود، بلکه به طور موقّت از او ساقط می‌شود تا، به عوض آن باید روزه را قضا نماید؛ از این رو، اگر چه مسافرت موجب مشقّت نیز نباشد، انسان در حال سفر مخیر میان دو حالت است.
کسانی که مسافرتهای زیادی را کرده باشند، می‌دانند که مسافرت به خودی خود، خواه با چهارپا باشد یا با هواپیما، اندکی سخت و دشوار است. بنابراین، انسان به محض دورشدن از وطن و محلّ سکونت خود و به مجرّد فاصله گرفتن از خانه و خانواده، از لحاظ روحی-روانی احساس می‌کند که وضعی غیرطبیعی دارد، و آسایش و آرامش ندارد، و به خاطر همین حالت روحی-روانی که بسی مهم‌تر از حالات جسمانی هستند، خداوند افطار کردن روزه را تشریع فرموده است، و حکمت‌های دیگری نیز دارد که ما به بعضی از آنها پی برده‌ایم، و به بعضی از آنها هنوز علم و آگاهی نیافته‌ایم. بنابراین، بهتر است که همواره در حدّ نُصوص توقّف نماییم، و فلسفه‌بافی نکنیم، و رُخصتی را که خداوند متعال به بندگانش ارزانی داشته است، ضایع و باطل نگردانیم؛ یریدُاللهُ بِکُمُ الیسْرَ وَ لاَ یریدُ بِکُمُ العُسْرَ! والله اعلم.


• روزه گرفتن کودکان از چه سنّی و چگونه باید باشد؟
سؤال: کودکان و نوجوانان پسر یا دختر از چه سنّی باید روزه بگیرند؟ و آیا شرعاً برای روزه‌گرفتن آنان سنّ معینی وجود دارد؟
جواب: در حدیث آمده است که پیامبر (ص) می‌فرماید:
(رُفِعَ الْقَلَمُ عَنْ ثَلاثٍ: عَنِ الصَّغِیرِ حَتَّى یکْبَرَ، وَ عَنِ النّائِمِ حَتَّى یسْتَیقِظَ وَ عَنِ الْمَجْنُونِ حَتَّى یفیقَ)[37]
«سه گروه تکلیف ندارند: 1- طفل تا بالغ شود. 2- خفته تا بیدار گردد. 3- دیوانه تا بهبود یابد.»
برداشته شدن قلم یعنی مکلّف نبودن، جز اینکه اسلام دینی است که مراعات طبیعت بشر را می‌کند، و می‌خواهد که فرزندان در دوران کودکی برای انجام عبادات و طاعات تمرین و ممارست کنند. از پیامبر خدا (ص) درباره‌ی نماز روایت شده که می‌فرماید:
(مُرُوا اَوْلادَکُمْ بِالصَّلاةِ لِسَبْعٍ وَاضْربُوا عَلَیها لِعَشْرٍ)[38]
فرزندانتان را به خواندن نماز در سنّ هفت‌سالگی دستور دهید، و در ده‌سالگی به خاطر ترک نماز آنان را تأدیب کنید.»
روزه هم مانند نماز یک عبادت واجب است؛ بنابراین، باید فرزندان برای ادای آن تمرین داده شوند، ولی در چه سنّ و سالی؟ لازم نیست که همانند نماز در سنّ هفت‌سالگی باشد، به دلیل اینکه روزه از نماز سخت‌تر است و به طاقت و توانایی کودکان و نوجوانان نیز بستگی دارد، با این ترتیب، هرگاه پدر و مادر احساس کردند که فرزندشان توانایی روزه‌گرفتن را دارد، هر چند ابتدا هر ماه فقط چند روز بتواند روزه بگیرد، باید آنان را یاری کنند تا تمرین روزه گرفتن را بکنند؛ و هر سال بر تعداد روزها اضافه گردد؛ برای مثال، سال اول سه روز، و سال بعد یک هفته و سال دیگر دو هفته و بالاخره، در سال بعد همه‌ی روزهای ماه رمضای را روزه بگیرد؛ در این صورت، هنگامی که کودک به سنّ بلوغ و به حدّ تکلیف برسد، به خاطر این تمرین و ممارست، گرفتن روزه برای او مشقّتی نخواهد داشت. این است تربیت اسلامی که کودک در سنین کودکی و نوجوانی باید به آداب و واجبات اسلامی خو بگیرد تا در بزرگی به آنها عمل نماید. شاعر چه نیکو گفته است:
وَ ینْفَعُ الأحداثَ فی صِغَرِ وَ لَیسَ ینْفَعُ عِندَ الشَّیبَةِ الاَدَبُ
اِنَّ الغُصونَ اذا قَوَّمْتَهَا اعْتَدَلَتْ وَ لَنْ تَلینَ اِذَا قَوَّمَتَهَا الْخَشَبُ
تأدیب در کودکی سودمند است، ولی در میانسالی و پیری نفعی نمی‌رساند؛ شاخه‌ی تازه را می‌توان راست کرد ولی چوب خشک را هرگز نتوان راست کرد.
بنابراین، بر پدران و مادران، و اولیای پسران و دختران واجب است که آنان را به ادای نماز و روزه عادت و تمرین دهند. آموزش نماز را در هفت‌سالگی و تأدیب بخاطر ترک آن در ده‌سالگی شروع کنند، و روزه گرفتن را همزمان با احراز توانایی کودک، حتّی بعد از هفت‌سالگی یا بیشتر، پدر و مادر باید به او دستور ادا و انجام آن را بدهند.

• آیا زکات فطر هر سال تغییر می‌یابد؟

سؤال- آیا زکات فطر هر سال تغییر می‌کند؟
جواب: میزان شرعی زکات فطر معین و مشخّص است و تغییر نمی‌کند. مقدار آن عبارت از یک صاع طعام است، وا ین مقدار یک صاع را خود پیامبر (ص) مشخّص نموده است. این گونه تعیین حضرت نیز، به نظر من، بسیار حکمت‌آمیز، و به دو دلیل بوده است:
دلیل اول: اینکه پول نقد در میان عرب بخصوص بادیه‌نشین‌ها کمیاب بوده است و اگر به آنان گفته می‌شد فلان مبلغ درهم یا دینار را پرداخت کنید، برای آنان میسر نمی‌بود، و آنان جز قوت و غذایی که در آن زمان رایج بوده است، از قبیل خُرما، کشمش، جو و مانند آنها چیز دیگری در اختیار نداشتند. به همین خاطر، پیامبر (ص) زکات فطره را یک صاع از قوت و غذای غالب و رایج آنان قرار داد.
دلیل دوم: اینکه قدرت خرید پول نقد هر از چندگاه تغییر می‌کرد؛ گاه ارزش پول پایین می‌آمد، و قدرت خرید آن بسیار تنزّل می‌کرد؛ و گاه بر عکس قدرت خرید پول نقد در بازار بالا می‌رفت، و همین مسئله باعث می‌شد که تعیین زکات فطر بصورت نقدی دچار نوسان گردد، و بالا و پایین برود، و بر یک حالِ ثابت نمانَد. به همین جهت، پیامبر اکرم (ص) مبنای تعیین میزان زکات فطر را چیزی قرار داد که اختلاف و نوسانی در آن نباشد که همان یک صاع خوراکی است، و این مقدار یک صاع از مواد غذایی، غالباً یک نفر را به مدّت یک شبانه روز سیر نگه می‌دارد.
البته، پیامبر اکرم (ص) غذاها و خوراکی‌هایی را که در آن زمان [در آن مناطق] معمول بوده ذکر نموده است، ولی این بر شمردن ایشان به آن معنی نیست که پرداخت زکات فطره منحصر به آن موارد می‌باشد، و بس، به همین دلیل علمای اسلامی گفته‌اند: پرداخت زکات فطره از قوت و غذای غالب هر شهر و دیار، جایز است، خواه آن قوت غالب گندم باشد یا برنج، یا ذرّت یا هر چیز دیگر.
یک صاع معادل قدری بیش از یک چارَک، یا حدود دوکیلوگرم و یا تقریباً پنج رطل است، و بنا به مذهب ابوحنیفه، می‌توان قیمت آن را پرداخت نمود. اگر شخص توانایی مالی داشته باشد، بهتر است که از قیمت یک صاع بیشتر بپردازد، به دلیل اینکه امروزه غدا منحصر در برنج نیست؛ بلکه همراه آن گوشت، سوپ، سبزی، میوه و غیره صرف می‌شود. والله اعلم


• زن و نماز تراویح
سؤال- آیا در ماه مبارک رمضان برای زن، بهتر است نماز تراویح را در منزل بخواند یا در مسجد؟
جواب: زن و مرد هر دو می‌توانند نماز تراویح را، هم در منزل بخوانند و هم در مسجد؛ جز اینکه بطور کلّی نماز خواندن زن در منزل بهتر است. ولی، اگر زن در مسجد از مباحث علمی استفاده می‌برد، یا به وعظ خطابه‌ای گوش می‌دهد که به نفع دین او می‌باشد، در ای صورت، نماز خواندن او در مسجد بهتر است؛ زیرا که علم آموزی و درک و فهم مسائل دینی بر او واجب است.
حقیقت این است که من امروزه زنان را از توجیهات و ارشادات نافع دینی و همچنین از آموزش دروس علمی و فقهی در دین، و آشنایی با حقوق پروردگار از لحاظ عبادت و طاعت، و آگاهی به برنامه‌ها و دستورات دین، و همانطور از آگاهی نسبت به حقوق شوهر و فرزندانشان، محروم می‌بینیم. نه شوهر این گونه مسائل را به همسرش یاد می‌دهد، و نه زن به دنبال کسب علم و دانش در زمینه‌ی این مسائل است.
اگر در ماه رمضان، زنان بتوانند از دروس و موعظه‌های دینی و اخلاقی بهره‌مند گردند؛ بهتر است که به مسجد بروند؛ در غیر اینصورت، نماز خواندنشان در منزل بهتر است، و اگر در هر صورت زن مشتاق و علاقه‌مند بود که در مسجد نماز بخوانَد، نباید شوهرش مانع او گردد. پیامبر (ص) می‌فرماید:
(لا تَمْنَعُوا اِماءَاللهِ مَساجِدَاللهِ)[39]
«مانع رفتن کنیزان خُدا به مساجد نشوید.»
البته زن به مسجد مشروط است به اینکه در لباس پوشیدن، راه‌رفتن و رعایت حجاب و آداب و احکام اسلامی را کاملاً مراعات نماید، و با آرایش جذاب و با ناز و کِرِشمه بیرون نرود، به طوری که انگار خود را به نمایش گذاشته است؛ بلکه باید رفت و آمد به مساجد، بی‌پیرایه و خالصانه و قربةً الی‌الله باشد، و خودنمایی و تکبّر و فخرفروشی در او مشاهده نگردد؛ و اینها مواردی است که شایسته است یک زن مسلمان نسبت به رعایت آنها اهتمام وَرزد.

• حکم قضای روزه‌ی ماه رمضان پس از گذشت رمضان دیگر
سؤال- اگر چند روزی از ماه رمضان را به خاطر عذر موجّهی افطار نموده، و ماه رمضان دیگر فرارسد، و من هنوز روزه‌هایم را قضا ننموده باشم، مشمول چه حکمی هستم؟ آیا قضا و فدیه هر دو بر من واجب می‌شود؟ و اگر در تعداد روزهای افطارشده در شکّ بودم، برای رفع این شکّ چه باید بکنم، تا خداوند متعال از من راضی گردد؟
جواب: بعضی از پیشوایان مذاهب اسلامی می‌گویند: اگر ماه رمضان گذشت، و ماه رمضان سال دیگر فرا رسید، و شخص هنوز چند روز روزه از سال گذشته را که به عهده دارد، قضا ننموده باشد، قضای روزه و فدیه هر دو بر او واجب می‌شود. فدیه عبارت است: از اطعام یک نفر مسکین، یعنی، در عوضِ هر روز، یک «مُدّ» از طعام، یعنی قوت غالب شهر و دیار خود را به فقیری پرداخت نماید. «مُدّ» قدری از نیم کیلوگرم بیشتر است. این فتوای امام شافعی و حنابله است، به اعتبار اینکه از گروهی از اصحاب چنین روایت شده است، ولی امامان مذاهب دیگر چنین فتوایی نداده‌اند.
در هر صورت، اگر کسی روزه‌ی سال گذشته را به عهده داشت، قضای آن روزها بر او واجب است، ولی راجع به اِطعام یا فدیه، اگر انجام داد، چه بهتر؛ ولی اگر آن را انجام ندهد، اِن شاءالله گناهی بر او نیست؛ به دلیل اینکه چنین مطلبی در این ارتباط [به صراحت] از طُرُق صحیح از پیامبر اکرم (ص) برای ما نرسیده است.
امّا، راجع به شکّ و تردید در تعداد روزهای قضا شده، انسان باید به یقین یا به ظنّ غالب خود عمل کند؛ البتّه، برای اینکه شخص نسبت به دُرستی اعمال دینی خود مطمئن شود، و خود را از آنچه به گردن دارد، بریء الذّمّه گرداند، لازم است روزه‌های بیشتری بگیرد تا اجر و ثواب بیشتری نیز نصیب او گردد.

• قضای روزه در ماه شعبان
سؤال- آیا انسان مسلمان می‌تواند قضای روزه‌هایی را که در ماه رمضان نگرفته است، در ماه شعبان به جای آورد؟
جواب: هر زن یا مرد مسلمان باید قضای روزه‌ی ماه رمضان را در طول یازده ماه بعدی هر موقع که برای او ممکن باشد، قبل از فرا رسیدن ماه رمضان بعدی، به جای آورد؛ و این بدان معناست که شخص مسلمان یازده ماه سال فرصت به جای‌آوردن قضای روزه‌ی خود را دارد؛ خواه آن روزه‌ی افطارشده به خاطر عُذری از قبیل بیماری یا سفر بوده باشد، یا بخاطر عادت ماهانه و امثال آن.
در شریعت اسلام آنچنان وسعت و مجال در ارتباط با قضای روزه‌ی ماه رمضان وجود دارد، که شخص می‌تواند بلافاصله پس از ماه رمضان در ماه شوّال یا بعد از ماه شوّال [تا ماه رمضان بعدی] اقدام به قضای روزه بنماید.
شکّی نیست که شتاب کردن در انجام قضای روزه به عنوان شتاب و تعجیل در کار خیر افضل و ارجح است؛ همانطور که خداوند متعال می‌فرماید:
(فَاسْتَبِقُوا الْخَیراتِ)
«در انجام کارهای نیک از یکدیگر پیشی گیرید.»
و چون انسان ضامن اجل خود نمی‌باشد، احتیاط حکم می‌کند که به خاطر تأمین مصلحت خود و تضمین بیشتر شتاب ورزد. حال، اگر کسی بنا به عذر موجَّهی، مانند گرمای شدید، یا ضعف و ناتوانی جسمی یا به خاطر کار زیاد که گرفتن روزه‌ی قضا با وجود آن مشاغل، برای او میسّر نباشد، قضای روزه را به تأخیر انداخت؛ می‌توان تا ماه رمضان بعدی، روزه‌های فوت‌شده را قضا کند. بنابراین، هر گاه ماه شعبان فرا رسد، و شخص هنوز نسبت به قضای روزه‌های خود اقدام ننموده باشد، باید در همان ماه شعبان قضای آن روزه‌ها را به جای آوَرَد؛ زیرا، ماه شعبان آخرین فرصت برای قضای روزه‌های فوت شده است. امّ‌المؤمنین عایشه –رضی‌الله‌عنها- از چنین فرصتی استفاده می‌کرده است، به این معنی که، روزه‌های فوت شده‌ی ماه رمضان را در ماه شعبان سال بعد قضا می‌نموده است، و این عمل هیچ گناهی ندارد. بعضی در این مسئله به اشتباه افتاده‌اند و نظرات و آراء آنان فاقد اساس و مبنای شرعی است؛ زیرا، همه‌‌ی ماههای سلا می‌توانند زمان و محلّ به جا آوردن روزه‌های ماه رمضان باشند.
فرض کنید که شخصی از ماه رمضان گذشته بیمار بوده و بیماری او تا کنون ادامه یافته و ماه رمضان بعدی فرا رسیده و او هنوز از بیماری شفا نیافته است، و جز با مشقّت و سختی بسیار، نمی‌تواند روزه‌های فوت‌شده را قضا نماید؛ در این صورت، آن تعداد روزه‌های فوت‌شده‌ی سال قبل به عنوان دَین شرعی به بعد از ماه رمضان سال آینده موکول می‌شود، و تا زمانی که صحّت و سلامت جسمانی و توانایی برای گرفتن روزه را به دست نیاوَرد، هیچگونه گناه و حرجی بر اونیست. خداوند متعال آیه‌ی روزه‌ را با این عبارت ختم نموده و می‌فرماید:
(یریدُ اللهُ بِکُمُ الْیسْرَ وَ لا یریدُاللهُ بِکُمُ العُسْرَ)[40]
«خدا برای شما آسانی می‌خواهد و برای شما دشواری نمی‌خواهد.»
استحباب روزه گرفتن در ماه شعبان
سؤال- آیا در ماه شعبان روزهای مشخّصی هستند که روزه گرفتن در آن روزها مستحبّ باشد؟ 
جواب: ماه شعبان، یکی از ماههای سال است که پیامبر (ص) روزه‌گرفتن در آن ماه را بیشتر از سایر ماهها دوست می‌داشته است.
عایشه -رضی‌الله‌عنها- روایت کرده است که پیامبر (ص) روزه‌ی هیچ ماهی را جز ماه رمضان کامل نگرفته است، بر خلاف بعضی از مردم در بضعی کشورهای عربی که سه ماه رجب و شعبان و رمضان و شش روز از ماه شوّال را که «ایام البیض» می‌نامند، روزه می‌گیرند، اینان، روزه‌گرفتن را از اوّل ماه رجب شروع می‌کنند، و تا هفتم ماه شوّال یکسره به جز روز عید فطر ادامه می‌دهند؛ امّا چنین عملی نه از پیامبر (ص) و نه از اصحاب ونه از تابعین به ما نرسیده است.
پیامبر (ص) چند روزی از هر ماه را روزه می‌گرفتند، عایشه می‌گوید: آن حضرت آنقدر پیاپی روزه می‌گرفت تا آنکه می‌گفتیم: دیگر افطار نخواهد کرد؛ و آنقدر روزهای پیاپی افطار می‌کرد، تا آنکه می‌گفتیم: دیگر روزه نخواهد گرفت. پیامبر اکرم (ص) گاهی روزهای دوشنبه و پنج‌شنبه را روزه می‌گرفت؛ وگاه سه روز از هر ماه را، بخصوص «ایام البیض» ماه‌های قمری را به روزه گرفتن اختصاص می‌داد و گاه یک روز روزه می‌گرفت، و یک روز افطار می‌کرد؛ همانطور که داوُد (ع) چنین کاری را انجام می‌داد. پیامبر (ص) در این باره می‌فرمایند:
(اَحَبُّ الصِّیامِ اِلَى اللهِ صِیامُ داوُدَ، کانَ یصُومُ یوْماً و یفطِرُ یوْماً)
«محبوب‌ترین نحوه‌ی روزه گرفتن نزد خداوند متعال روزه‌ی داود است که یک روز را روزه می‌گرفت، و یک روز را افطار می‌نمود.»
پیامبر اکرم (ص) در ماه شعبان زیاد روزه می‌گرفتند، و گویی این عمل را یک نوع تمایل و آمادگی برای استقبال از ماه رمضان تلقّی می‌کردند. امّا، اینکه روزهای مخصوصی از آن ماه را روزه می‌گرفته‌اند، هیچ حدیثی در این زمینه وارد نشده است. در دین اسلام جایز نیست که بدون سند شرعی یک روز معینی را اختصاص به روزه گرفتن، و شب مشخصی را اختصاص به شب‌زنده‌داری و عبادت بدهیم؛ و هیچ کس حق ندار که برای مردم قانونی را تشریع کند، بلکه تکلیف و تشریع تنها از آنِ شارع مقدس است. تخصیص زمانها و مَکانها برای عبادت و تعیین شیوه‌های خاص، فقط در حیطه‌ی اختیارات شارع است، وجزء اختیارات بشر نیست. والله اعلم


ارجاعات:
[32] - بخاری از ابوهریره روایت کرده است.
[33] - نسائی و ابن خزیمه در صحیح خود آن را روایت کرده‌اند و بخاری صورت معلّق مجزوم آن را بیان داشته است.
[34] - احزاب / 5.
[35] - بقره/184.
[36] - صحیح بخاری.
[37] - احمد، ابوداود، نَسائی، ابن ماجه و حاکم این حدیث را از عایشه به سند صحیح روایت کرده‌اند، همچنین، احمد، ابوداود، و حاکم این حدیث را از علی با عبارات نزدیک به هم از چند طریق متعدّد که یکدیگر را تقویت می‌کنند، آورده‌اند.
[38] - احمد، ابوداود و حاکم این حدیث را از عبدالله بن عمر و بن عاص روایت کرده‌اند.
[39] - صحیح مسلم.
[40] - بقره / 185.